الحیات نوشت: هر مرحله ای ابزارها و تاکتیکهای خاص خود را دارد و پوتین که از دو سال پیش تاکنون خود را وارد مساله سوریه کرده است و با کمک موسسات پژوهشی و امنیتی روسی، بخوبی می داند چطور در هر مرحله از تحولات سوریه رفتار کند، این در حالی است که سایر دولتها درگیر مسائل و درگیریهای دیگری هستند. در واقع زمانی که دیگران سرگرم مسائل استراتژیک بزرگ بودند، پوتین پایه های قدرت خود در سوریه را مستحکم می نمود. این روزنامه عرب زبان چاپ لندن در ادامه آورده است: رئیس جمهور روسیه دست روی نقاط ضعف تمام طرفهای داخلی، منطقه ای و بین المللی گذاشته است و می داند بازیگران سوری(نظام و معارضان)، تا حدّ زیادی تحلیل رفته اند، نیروهای شیعی هم اگر قدرت کافی برای اجرای طرح خود در سوریه را داشتند، هیچگاه روسها را به این منطقه فرا نمی خواندند، ترکیه پس از کودتا و اختلاف با ناتو تبدیل به دولتی ضعیف و شکننده شده است، اسرائیل درگیر محاسبه ها و نگرانی های خودش است و دولتهای خلیج فارس که دولت های مختلف آمریکا را بی توجه به امنیت خود یافته اند، تلاش می کنند برای اهداف امنیتی به مسکو نزدیک شوند. بدین ترتیب، می توان گفت تمام بازیگران در برابر قدرت قاطع روسیه در خصوص سوریه، تسلیم شده اند. طرفهایی که شرکای روسیه در راه حل سوریه نامیده می شوند، قوایی هستند که پرورش یافته و پخته شده اند تا به این مکان بیایند؛ ایران خواستار مذاکره با هیچ یک از طرفهای معارض نظام سوریه نبود و تنها راه حل را نابودی آنها و واداری شان به تسلیم می دانست؛ ترکیه دیدگاه مختلفی داشت و بر این عقیده بود که سقوط اسد بهترین راه حل است؛ اما پوتین به آرامی تمامی دیدگاههای مخالف را تغییر داد. طرفهای منطقه ای و بین المللی از ابتدای دخالت مسکو در سوریه، نظریه پردازیهای مختلفی کردند و اغلب معتقد بودند روسیه قادر به سیطره بر واقعیت متشنج سوری و تشنج عمیق آن نیست و هرگز نمی تواند ثابت کند که قدرتی شایسته احترام و طرفی تصمیم گیرنده در این باره است. اما روسیه نظر دیگری داشت؛ بر یک مهندسی فراگیر در خصوص شرایط سوریه تکیه نمود و از تمام امکانات خود استفاده کرد تا ساختاری را بنیان نهد که از طریق آن صعود بین المللی تازه ای برای خود محقق محقق کند. پوتین استراتژی تمرکز بر نقش روسیه در سوریه را به کار گرفت و آن را فرصتی دانست که باید از تمام ابعادش بهره برداری شود. امروز در نتیجه تلاش مستمر روسیه، پوتین توانسته است گام دوم در سوریه را با اقتدار و اطمینان بردارد، اما اعتراض ها و خواسته ها از یک سو، و بازیگران منطقه ای، داخلی و بین المللی از سوی دیگر مطرح است و رئیس جمهور روسیه این امکان را دارد که با استفاده از سه تاکتیک با طرفهای مذکور تعامل داشته باشد: -واقع گرایی: که بر پایه ضرورت اعتراف و اذعان به تغییر موازین قوا و محال بودن تغییر آن ها استوار است؛ چرا که تلاش برای تغییر اوضاع، به معنای اعلان جنگ با روسیه است، کدام یک از طرفها چنین آمادگی دارد؟! پس تمام بازیگران برای خروج با کمترین ضرر و زیان از سوریه، چاره ای جز همکاری و نرمش با اراده روسیه را ندارند. ترجیح اولویتها: در این باره، تا زمانی که دولت مستقر و نظامی قدرتمند در سوریه نباشد، روسیه نمی تواند به هیچ یک از طرفهای منطقه ای یا بین المللی در مورد جلوگیری از گسترش نفوذ ایران، تضمینی بدهد. به تعویق انداختن پرونده های بحث برانگیز: پوتین توانست تمام مسائل مربوط به باقی ماندن اسد، وجود ایران، سرنوشت مهاجران و بازداشت شدگان را تبدیل به موضوعاتی کند که مطرح کردن آنها در زمان حاضر بی فایده است. اکنون مهمترین مساله، تعیین زمانهایی برای نشستهای روسی در خصوص سوریه است، چرا که راه حل، نهفته در این جلسات است. این در حالی است که قسمتی از واقعیت غایب مانده یا بسیاری توان درکش را ندارند، و آن اینکه پوتین قصد دارد عملیات مورد نظر خود در سوریه را به سرعت پیش ببرد تا از پیروزی نیروهای زمینی اش بهره برداری کرده و دیگران را در مقابل امر واقع قرار دهد، یعنی نقش غرب را به حاشیه برده و از ضعف معارضان سوریه استفاده کند.