در حال حاضر مقالات بی شماری در مورد اینکه چرا خاورمیانه دیگر برای سیاست خارجی و منافع ملی آمریکا اهمیتی ندارد، نوشته شده است. برای آمریکا درسهایی وجود دارد که میتواند از منطقه و به طور اخص از بیروت، در مورد گسترش خشم، عصبانیت و عدم تحمل یکدیگر بگیرد. شاید سرانجام در جستجوی راهی میانه، هم در خاورمیانه و هم در آمریکا، بتوانیم به این سوال که چه بر سر ما آمده پاسخ دهیم. کیم قطاس در آتلانتیک نوشت: هیچ کس بهتر از آنتونی بوردین، نویسنده مشهور کتب آشپزی، بیروت را تشریح نکرده است. وی گفت: بیروت، شهر مدیترانهای که باید عاشقش شد. وی همچنین توصیه کرد که همه از این شهر دیدن کنند تا ببینند دنیا چقدر پیچیده ، تا حد زیادی آشفته و در عین حال زیبا و عالی است. در ادامه این مطلب آمده است: بوردین فراتر از کلیشه های مطرح شده در مورد زادگاه من مثل اینکه بیروت، پاریس خاورمیانه، رفته است. او در واقع انگشت خود را به سمت موضوعی عمیق تر گرفته است. این امر هرگز واقعیتر از اکنون احساس نشده، زمانی که بیروت، مانند بسیاری از نقاط جهان، با ناآرامی، مشکلات اقتصادی، شیوع ویروس کرونا و پوپولیسم دست به گریبان است.جو بایدن در کمپین تبلیغاتی خود با تاکید بر ترویج نجابت، همدلی، عشق و حقیقت، قول آغاز جدیدی در تاریخ آمریکا را میدهد، اما هیچ چیز مانند گذشته نیست، آنچه که طبیعی است دائماً در حال تکامل است و با نزدیک شدن به روز انتخابات ارزش این را دارد که بپرسیم: چه چیزی واقعاً در طی چهار سال گذشته تغییر کرده است؟ صرف نظر از اینکه چه کسی در ۳ نوامبر پیروز شود چه مقدار از شرایط ثابت و چه مقدار از آن بدتر خواهد شد؟هشدارهای زیادی درباره افتادن آمریکا در دامان خودکامگی در دوران دونالد ترامپ داده شده است. جدا از این بحث سیاست زدگی، فساد مالی نهادهای دولتی و حمله به حقوق شهروندی نیز جزو نگرانیهای دیگر بوده است. ترامپ در بسیاری از موارد با ولادیمیر پوتین مقایسه شده است.اکنون دو قطبی شدن شدید جامعه و تغییر برخی هنجارها تهدیدی بزرگ برای آمریکا به حساب میآید. اگرچه برخی از این تغییرات قبل از روی کار آمدن ترامپ آغاز شده، اما همه آنها در دوران ریاست جمهوری وی تشدید شدهاند.در تمام طول تحقیقاتم این پرسش همواره من را آزار میداد، اینکه در نهایت چه اتفاقی برای ما افتاد؟ من در مورد خاورمیانه و ظهور افراط گرایی، عدم تسامح فرهنگی، تعصب و در نهایت خشونتهای فرقهای نوشتم.من هم اکنون میتوانم اعتراضات مربوط به مقایسه آمریکا به عنوان بزرگترین ابرقدرت جهان با خاورمیانه را بشنوم. البته، هیچ دو کشور، منطقه یا تاریخی را نمیتوان به طور دقیق با یکدیگر مقایسه کرد، اما وقتی خشونت زندگی سیاسی آمریکا را تحت تأثیر قرار میدهد آن هم در حالی که رهبر این کشور علنا از آن حمایت میکند مطمئناً موارد مشابهای بین آمریکا و خاورمیانه وجود دارد. به عنوان مثال، نظریههای توطئه قبلاً مختص به خاورمیانه بود، اما من تنها کسی نیستم که فکر میکنم قانون فراتر از هر چیزی است ما تا به حال در منطقه خودمان شنیدهایم. در حالی که ظهور اسلام سیاسی ویژه خاورمیانه است، انتخاب ایمی کونی بارت توسط ترامپ برای به دیوان عالی کشور سوالاتی را درباره تغییر نقش دین و تندروی در زندگی عمومی آمریکاییها به وجود میآورد.اگر فکر میکنید که خاورمیانه همیشه مثل امروز بوده، سخت در اشتباه هستید. در گذشته نه چندان دور خاورمیانه پر جنب و جوش تر، متنوع تر، رنگارنگتر و در عین حال آرام و صبورتر از امروز بود. روزگاری که خبری از سر بریدنها توسط شبه نظامیان تندرو نبود و زندگی جریان داشت. پیش از آنکه اسلام سیاسی ترویج یابد بحثهای عمومی بین اندیشمندان مسلمان سکولار و مذهبی وجود داشت که صدها نفر در آن شرکت داشتند. کسانی که برای آزادی اندیشه و بیان به پا خاستند و نقش دین در سیاست را نقد کردند، بسیار بودند و در مقابل منتقدان آنها دست پایینتر را داشتند. با گذشت زمان اعداد لزوما تغییر نکردند اما توازن قوا تغییر کرد و متفکران لیبرال به حاشیه رفتند.امسال زمانی که به آمریکا سفر کردم واقعا تحت تاثیر شرایط قرار گرفتم. برخی پیش از این از خود میپرسیدند که چگونه کشورشان فقط در مدت سه سال، حتی قبل از آغاز بروز همه گیری و آغاز اعتراضات تابستان، میتوانست به این سرعت تغییر کند.در سال ۲۰۱۶ و در زمان انتخابات ریاست جمهوری من هنوز در آمریکا زندگی میکردم و مشغول کار برای بیبیسی بودم. در مارس همان سال، من تا حدودی به این موضوع اشاره کردم که چگونه شرایط کنونی مرا یاد خاورمیانه میاندازد. از این گفتم که ترامپ که مثل یک خودکامه رفتار و صحبت میکند.اکنون با گذشت بیش از دو ماه از انفجار بیروت، جهان در موج دوم یا سوم شیوع بیماری کرونا فرو رفته است. در لبنان همانطور که ما به دنبال التیام زخمهای کهنه ناشی از بحرانهای مکرر و انباشته هستیم سعی در بازسازی شهر خود داریم. همزمان همه ما در لبنان خواستار نوعی عدالت و پاسخگویی هستیم که هرگز در این کشور یا بهتر بگوییم کل منطقه وجود نداشته است.حالا چه میشود؟ اجازه دهید بار دیگر جملهای از بوردین در مورد بیروت را نقل کنم، او میگوید: همه باید تجربه کنند، حتی وقتی خطرات بزرگی وجود دارد. در لبنان، به تدریج در طول سالها و سپس به سرعت در ۱۲ ماه گذشته، چیزهای زیادی از دست رفته است. ما شاهد مرگ سریع و شاید برگشت ناپذیر یک ملت هستیم، اتفاقی که عواقب ناگواری برای جهان به ویژه اروپا دارد. بدون شک بی ثباتی لبنان ممکن است منجر به عبور جمعیت کثیری از مدیترانه به عنوان پناهجو شود. اگرچه لبنان همچنان زمین بازی ایران، ترکیه و عربستان سعودی است، اما هنوز هم چیزهای زیادی در این کشور وجود دارد، لبنان سرزمینی افسانهای است که میخواهد راهی برای بیرون رفتن از برزخ کنونی بیابد.در مورد آمریکا نیز میتوان همین حرف را تکرار کرد. هر آنچه در آمریکا و هر آنچه در خاورمیانه اشتباه است به نظر میرسد با یکدیگر پیوند ناگسستنی دارند.در حال حاضر مقالات بی شماری در مورد اینکه چرا خاورمیانه دیگر برای سیاست خارجی و منافع ملی آمریکا اهمیتی ندارد، نوشته شده است. برای آمریکا درسهایی وجود دارد که میتواند از منطقه و به طور اخص از بیروت، در مورد گسترش خشم، عصبانیت و عدم تحمل یکدیگر بگیرد. شاید سرانجام در جستجوی راهی میانه، هم در خاورمیانه و هم در آمریکا، بتوانیم به این سوال که چه بر سر ما آمده پاسخ دهیم.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0