امروز ۶۵ پرستوی خونین بال پس از سالها دوری به دامان پاک وطن بازگشتند و بر دستان پرمهر و عاشق این مرز و بوم تشییع شدند و این روز برای همیشه در تاریخ این دیار ثبت و ماندگار شد.
پرستوهای مهاجری که امروز بر دستان مردم شهرمان تشییع شدند، همان مردانی هستند که همانند مادرشان زهرا هرچند در نهایت گمنامی و بی نام و نشانی به وطن برگشتند، اما شهیر کوی و مکانند.
شهیدان زمانی برگشتند که قلب سرزمین مادریشان از زخمهایی که خودی و غیرخودی بر پیکر نازنین و پاکش زده اند ترک برداشته و محزون از نامرادی ها است.
آنها زمانی برگشتند که مادر میهن غم فرزندان در خون غلطیده اش را بر سینه دارد، غم گرسنگانی که جای تازیانه بی رحم گرانی سخت بر صورتشان خودنمایی می کند، غم مسوولان بی کفایتی که در نهایت بی تدبیری و خودخواهی آسایش معمولی مردم را فدای رفاه و آسایش خود و ایل و تبارشان کرده اند.
خاک پاک این سرزمین را به تاراج داده اند، خاکی که امضای هزاران هزار شهید بر جریده اش ثبت شده است.
ای مادر غم دیده ام! ای ایرانم! فرزندانت برگشته اند، فرزندانی که دیروز برای تو افتخار آفریدند، آن زمانی که یکرنگی و صداقت بود.
زمانی که مردان آسمانی در قید و بند ریاست نبودند همگان از هر قشری و منصبی در یک من واحد خلاصه شدند و به یاری سرزمین و دینشان بپا خواستند.
شهدا در زمانه ای رفتند که فرماندهان با تدبیر و با شعور میدان های رزم حق علیه باطل همگی جوانان کم سن و سالی بودند که جنگ را رهبری می کردند و در خط مقدم، هریک به تنهایی خود یک گردان بودند.
انها جان، مال، مسند، زن و فرزند را رها کردند و رهسپار میدان گاه های نبرد شدند و جان فدا کردند و به ملکوت رفتند تا ایران بماند.
شهیدان رفتند تا پرچم سه رنگ و زیبای ایران بر قله های عزت و آزادگی بالاتر از هر کلمه ای به اهتزاز درآید.
امروز در هنگامه ای برگشتند که مام میهن داغدار گلهای تازه پرپر شده اش است، نمی داند در رسای عزیزانش عزاداری کند یا از شوق آمدن شما بانگ شادی و هلهله سر دهد.
شهدای آسمانی در دوره ای زیسته اند که خلوص و یکرنگی غوغا می کرد، مسوول و غیرمسوؤل در یک سطح و همرنگ بودند، فرمانده و سرباز بر هم برتری نداشتند، فرمانده دیدبانی می کرد تا سربازش بخوابد همه فدای هم می شدند، اما در دوره نابرابری و تبعیض برگشتند.
شما ای مردان مرد و ای برگزیدگان خدایی پرستوهای تاریخ سازی هستید که از آشیانه خود پر گرفتید و به جنگ با نامردیها و پلیدی ها رفتید و بالهایتان زیر حجم سنگین ناملایمات شکست؛ اما همچنان ادامه دادید.
اکنون که بی نام و نشان برگشتید هویت این کشور هستید شما رسم عاشقی را خوب به ما آموختید براستی که شهادت گوارای وجودتان باد.
خوش آمدید ای شهره های گمنام، به راستی که راز ماندگاری شما در دلها همین گمنامی و افتادگی تان است.
هربار که خبر از آمدنتان می دهند غوغایی در دلها ایجاد می شود، حس دلتنگی برای مادرانی که نیستند تا قامت استوار فرزندانشان را در آغوش بگیرند‌.
با احساسی مملو از شرم می گوییم شما رفتید تا ما و این کشور بمانیم و این پرچم بر بالاترین قله های ایستادگی و عزت به اهتزار درآید، حس شرمندگی در مقابل فروتنی شما و این همه مشقت ها که بر شما گذشته و باز نگذاشتید کسی از نام و نشانتان آگاهی یابد و اکنون در مقابل فروتنیتان سر تعظیم فرود می آوریم و می گوییم شهدای باهویت شرمنده ایم که امانتدار خوبی برای پاسداشت ارزشها و میراث داران لایقی برای ایثار و از جان گذشتگی تان نبودیم.
اکنون ما با شما عهد می بندیم که از خاک این وطن دل شکسته حراست و پاسداری کنیم تا در این وانفسای تزویر و دورنگی راه را گم نکنیم و در هنگامه ای که تشخیص و تفکیک حق و باطل عملی بسیار سخت شده دیدگانمان بصیرت پیدا کند و بر قلبهایمان نور الهی بتابد تا شاید مزار بی نشانتان چراغ راهی باشد برای گم کرده راهانی چون ما که در مسیر ضلالت نیفتیم.
امید است که آمدنتان ای یلان گمنام و باغیرت و سرافراز، تلنگری بر قلب سیاه کسانی باشد که منافع این مردم زجر کشیده را فدای لذتهای زودگذر خود می کنند، کاش همراه با شما مولایتان نیز ظهور می کرد تا پایانی باشد بر روزگار آشفته وطن.
مام من خوشحال باش ۶۵ یل از شیران بیشه های خوف و خطر پیدا شده اند هرچند دیر، اما آغوشت را باز بگذار تا فرزندان غریبت بعد‌ از سالهای درد دوری از وطن گرمای محبت مادرانه ات را احساس کنند به خود ببال به داشتن چنین فرزندانی که آنها هویت و شناسنامه تو هستند.
• پروین صمیم نیا

برچسب ها :ناموجود