با شنیدن نام ماربره اولین چیزی که به ذهنمان خطورمی کند یک جاده ی جایگزین صعب العبور است که ایلام را به صالح آباد وصل می کند و در مواقع ناچاری و اضطرار از آن استفاده می شود و در کنار روستایی به همین نام قرار گرفته است. اما ماربره فراتر از جاده یا روستا، یک تاریخ و سرگذشت غمبار دارد که نامش را ماندگار کرده است. یک واقعه دردناک که برای خیلی ها ناشناخته مانده و کمتر کسی خارج از جغرافیای ایلام می داند که بر مردمان شریف این دیار چه گذشته است شاید هم اصلا اسم ماربره به گوششان نخورده باشد.
در همین استان ایلام کم نیستند کسانی که نمی دانند ماربره یک روستا در دامنه کوهستان زیبای «شنه چیر» است که ۱۹ اسفند ۶۳ دشمن بعثی داغی سنگین بر دل مردمانش گذاشته است.
بی گمان شاید هم مردم مقصر نباشند، در واقع این متولیان و مسوولان مربوطه هستند که سهل انگاری کرده و باعث مغفول ماندن نام این جبهه و جانبازی های سنگرنشینانش شده اند.
ماربره جبهه ایست که یک دنیا حرف برای گفتن دارد، زمین فوتبالیست دیگر نه در چوار بلکه در دامنه شنه چیر زیبا.
۱۹اسفند یادآور حادثه تلخ بمباران خونین روستای ماربره است روستایی زیبا در دامنه کوهستان.
امروزه که دیگر جنگ تمام شده و در هر فرصت تعطیلی، خیل زیادی از مردم استان زمانی که طبیعت چتر زیبا و سبز خود را برتن سیاه زمین می گستراند برای تفریح و تغییر حال و هوا و… به دامان این کوههای زیبا پناه می برند اگر از همین گردشگران محلی بپرسیم ماربره کجاست و زمان جنگ چه بر مردمانش گذشته شاید اکثریت بی اطلاع باشند.
مقصر این گمنامی کیست؟ قطعا متولیان امر و مسوولان مربوطه و رسانه ها اولین کسانی هستند که در این زمینه کوتاهی کرده و رسالت خود را به درستی به انجام نرسانده اند.
عمق جنایات ماربره فقط به کشته شدن ۵۸ نفر از اهالی این روستا ختم نمی شود، زخم های جا مانده از ترکش ها بر قلب و روح مردمان آن دیار خیلی عمیق تر از عمق چاله های بر جای مانده از اصابت موشکها در طبیعت این دیار است.
حتی مسوولان ذیربط برای التیام زخمهایشان تلاشی نکرده اند حدأقل یادمانی بسازند تا مردم و به ویژه بازماندگان آن حادثه تلخ کمی به آن دلخوش باشند.
همین کوهستان شنه چیر که فصل تولد طبیعت برای آرامش روح و روانمان دست به دامانش می شویم و با فراغ بال و بدون هیچ ترس و نگرانی و با امنیت خاطر در آن گشت و گذار می کنیم زمانی جبهه مقدسی بوده است.
اینجا سنگرداران بی سنگری زیسته اند که الان گمنام مانده اند، این خاک که ما بر آن می خرامیم آغشته به خون پاک سبکبالانی بوده که رفته اند تا ما بمانیم و اینگونه راحت و به دور از هرگونه نگرانی زندگی کنیم.
اینجا زمان جنگ، سنگر مردمانی بوده که مثل آب، زلال بوده اند، اینجا مادری دلشکسته بر عزای ۶ فرزندش اشک ریخته، پدری داغدار با دستهای خود ۶ جگرگوشه اش را خاک کرده، دستها و پاها و سرهای زیادی فدا شده و قلبهای زیادی ترک برداشته تا امروز ما چنین آسوده خاطر باشیم.
سخن راندن در مورد ماربره آسان است اما درک عمق این فاجعه و اینکه چه بر مردمانش گذشته کار ساده ای نیست، شنه چیر زیبا و بکر نیز سرسبزیش را مدیون خون شهدای ماربره است.
حداقل کاری که می توانیم در جهت ادای دین به فرزندان این خطه مظلوم داشته باشیم اینست که نگذاریم این واقعه و اتفاقاتی از این دست به دست فراموشی سپرده شوند.
ماربره حالا ساخته شده، خانه هایش زیباتر شده اند، مردمانش از امکاناتی بهتر از زمان جنگ برخوردارند اما قلب و روح مردمان این نقطه از جغرافیای ایلام هیچوقت ترمیم نشده است. بیاییم قدردان باشیم و برای التیام دردهای ماربره مرهم باشیم.
• پروین صمیم نیا
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0